نَهانخانِه



+ رشته های "اگر و ای کاش " ها را در هم تنیدن ، و بافتنِ انچه باید میشد و نشد .
حکایت شب هاییست که به سادگیِ شب های دیگر به صبح نمیرسند .  این "اما و اگر" های زندگی هم چیز های عجیبی اند ؛ قصه زندگی آدم های کف خیابان ، اشک ها و لبخندشان ، خونِ جگر و داغِ دلشان ، خاطرات و یادگاری های تلخ و شیرینشان ، همه بر مدار همین "اما و اگر" هایی میچرخند که اگر محقق میشد یا نمیشد ، ازشان یک "دیگری" میساخت با هزار و یک تفاوت نسبت به "منِ امروز"شان .
+ بیا امشب در این زمین بی انتهای خیال ، بتازیم و بکاریم و بسازیم . بیا ببینیم  "اگر بودی" همه چیزهای کوچک و خشک  و فرسوده و کسل کننده این ایام و اطراف ، با تو چه شکلی بودند ؟
مبخواهم بگویم که هیچ "اگری" به اندازه آنی که شاه نشین اش "تو"یی دلربا نیست


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها